توضیحات درباره کتاب
برند شخصي" اين روزها بشدت مورد توجه قرار گرفته است. گاه در شركتهاي جهاني مديران نيز اين تمايل را پيدا ميكنند كه به موازات ارتقاي برند سازماني، شركتي، و يا برند محصولات، بتوانند برند خودشان را ارتقا بخشند.
سالها پيش اين پرسش "مرغ و تخممرغ" در حوزهي برند پديدار شد كه مايكروسافت - بيل گيتس، يا بيل گيتس - مايكروسافت؟ همچنين است دل كامپيوتر - مايكل دل،يا مايكل دل - دل كامپيوتر؟ آمازون دات كام - جف بزوس، يا جف بزوس - آمازون دات كام؟
به عبارت بهتر، آيا بايد دربارهي مايكروسافت يا دل كامپيوتر و آمازون داتكام بيشتر تبليغ كنيم و پس از آن در مرحلهي بعدي، نام بيل گيتس، مايكل دل،و جف بزوس را ببريم؟ و يا بهتر است ابتدا بگوييم بيل گيتس، مايكل دل،و جف بزوس و در پرتو اين اسامي و سيطرهي نامآوري آنان، از شركتهاي پراشتهار مايكروسافت، دل كامپيوتر، و آمازون داتكام ياد كنيم؟
به نظرم همچنان اين پرسش پيش روي ما است كه درباره ي شركتها بهتر است توان و امكانات بر روي محصول و برند سازماني يا شركتي بسيج شود و يا بهتر است دربارهي مؤسس، شخص مديرعامل، و يا افراد كاريزماتيك شركت سخن گفت و پس از آن دربارهي شركت، سازمان، و محصول، داد سخن راند؟
قدرت برندها در چيست؟
سادگي،سرعت، و در دسترس بودن، ويژگيهايي است كه ميتواند يك برند را از ديگر برندها تمييز داد. شركتها احتمالاً دريافتهاند كه براي قدرت و نفوذ برند سازماني، شركتي و يا برند محصولات، بايد و لاجرم ناگزيرند مجموعهي متنوعي از اجزا، عناصر، المانها، و دپارتمانهاي شركت در يك فضاي دلنشين، يكپارچه، منسجم و باثبات را به پيش ببرند تا بتدريج، آهسته و پيوسته، و نرمنرمك، تماشاگر ارتقاي برند باشند. "شكيبايي"، تداوم خستگيناپذير، فعاليت آگاهانه، هماهنگي و همكاري پرانسجام و باثبات دپارتمانها و اجزاو عناصر سازمان، يك ضرورت بايسته و تام و تمام است. هرگونه خلل در اين پيكره،به برندسازي شركتي و سازماني، آسيب ميزند. ترديدي نيست كه چنين كاري،آن هم در هماهنگي دپارتمانها كار فوقالعاده دشوار اما شدني است. از همه مهمتر آنكه، تضاد منافع دپارتمانها گاه به همراه خصلتهاي متنوع اشخاص، سد و مانعي است كه بسياري از فرايندها و هزينهها را به مسيري غيرمطلوب ميراند.
از ديگر سو، در "برند شخصي" كافي است تمام اين هماهنگيها و اهتمام بر روي " شخص" و "مديريت بر خود" سرمايهگذاري شود. اين فرايند نيز طولاني است و مستلزم شكيبايي، دانايي، و خردورزي توا‡م با شور و هيجان است، اما به مراتب قابل كنترل و شدني است - در مقايسه با يكپارچگي مجموعهي وسيعي از دپارتمانها! در اين مسير، فرد ميتواند در مسيري چندساله، مراقبت تام و تمامي در اعمال،رفتار، حركات و سكنات خودش را در انضباطي پرشور اما توأم با خردورزي و عقلانيت داشته باشد. كاري هنرمندانه كه در پويشي نفسگير جواب ميدهد.
دربارهي اجزا و عناصر و المانهاي برند شخصي در اين كتاب - كه پيش رو داريد - و بسياري كتابهاي ديگر از منظرهاي متفاوت نوشتهاند؛آنچه لازم است بر اين محتوا افزود، عبارت است از تجربههاي شخصي خودم در طول اين سالهاي فراوان تدريس،سمينار، سخنراني، حضور در سايت،تدوين كتاب و ديگر ابزارها و رسانههاي جمعي نظير راديو، تلويزيون،و شبكههاي اجتماعي.
تجربههاي شخصي
"برند شخصي" هم در گفتار و هم در "رفتار"، بايد بازتابي باشد از آنچه "صاحب برند" دوست دارد ديگران در همان لحظههاي آغازين، تشخيص دهند. اگر به هر دليل در اين لحظههاي آغازين نبودند، دستكم در لحظههاي پاياني با دركاجزا، عناصر و المانها به سرعت "برند شخصي" را تشخيص دهند.
"به نام خداوند عشق و اميد"، عبارت آغازينام در تدريس، سخنرانيها، نشستها، يادداشتها، آغازين صفحههاي كتاب، و در سايتها و رسانههاي اجتماعي است. در راديو و تلويزيون كه رسانههاي جمعي انبوه هستند، بسياري عنوان كردند كه همين تكعبارت كافي است بدانيم كه پرويز درگي، معلم بازاريابي و دانشجوي هميشگي بازار، قرار است دربارهي موضوعي سخن بگويد.
"معلم بازاريابي و دانشجوي هميشگي بازار"، از جمله سِمتها و عناويني است كه در طول اين سالها براي خودم برگزيدهام و با افتخار آن را با صداي بلند ميگويم. در نوشتهها و عبارتها جابهجا، از آن بهرهمند ميشوم. ترديدي ندارم كه هم معرفي است از سر آگاهي، و همچنين تواضع كه هر صاحب خردي به داشتن آن ميبالد. "دانشجوي هميشگي بازار" عبارتي است سراسر پيوسته از آن رو كه "بازار" هر لحظه آموزههاي فراواني دارد. دليل آن نيز كاملاً آشكار است؛ "مردم" پايانناپذيرند. اين مردم در "بازار" كنش و واكنش دارند. آنان كه موشكافانه به اين كنش و واكنشها ميپردازند، قطعاً در زواياي گفتار و رفتار، به بسياري از داناييها پي ميبرند؛اگر همچون نيوتن، به نيروي نامرئي بازار ايمان داشته باشند. آنان كه بيشتر خواندهاند،متفكرانه و پژوهشگرانه به اين رفتارها مينگرند، به بسياري ظرائف دست مييابند.
در فراز و فرود سخنانم در تدريس كلاسي،در سمينارها و نشستها و پايان نوشتههايم چه در كتاب يا در رسانههاي اجتماعي، "عالم عامل عاشق باشيم" جملهي پايانيام است. در نامهنگاريهايم از اين الگو استفاده ميكنم.
در پايان جا دارد از خليل جعفرپيشه كه كتاب "آيين برندسازي شخصي" را به شيوهاي كاربردي تأليف كردهاند تشكر كنم. همچنين از همكاران عزيزم احمد آخوندي، مدير تواناي انتشارات بازاريابي، و محسن جاويدمؤيد، سردبير داناي مجلهي "توسعه مهندسي بازار" كه در ويراستاري و تمامي مراحل نشر كتاب متحمل زحمات زيادي شدند، سپاسگزارم.